وبرلغتنامه دهخداوبر. [ وَ ] (ع اِ) جانوری است شبیه به گربه . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). رجوع به وَبَر شود. وَنَک و آن را مردم گوسفند بنی اسرائیل خوانند. (
وبرلغتنامه دهخداوبر. [ وَ ب َ ] (ع اِ) جانوری است . (منتهی الارب ). جانوری است شبیه به گربه ٔ کبود و لیکن دم ندارد و از پوستش پوستین سازند و نرم و لطیف است . (برهان ) (از انجمن
وبرلغتنامه دهخداوبر. [ وَ ب ِ ] (ع ص ) پشمناک از شتر و خرگوش و مانند آن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
وبراءلغتنامه دهخداوبراء. [ وَ ] (ع ص ) مؤنث اوبر به معنی شتر ماده ٔ پشمناک . (منتهی الارب ). بسیار پشمناک از شتر و خرگوش و جز آن . (ناظم الاطباء). رجوع به اوبر شود. || (اِ) گیاه
وبردکلغتنامه دهخداوبردک . [ ] (اِ) چیستان و به عربی لغز گویند. حرکت این لغت معلوم نبود. (آنندراج ) (از برهان ). و در ناظم الاطباء وَبَردَک به فتح واو و باء و دال ضبط دارد. رجوع ب
وبرةلغتنامه دهخداوبرة. [ وَ ب َ رَ ] (ع اِ) مؤنث وَبَر یا یکی آن . و آن جانوری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وبر شود.
وبرةلغتنامه دهخداوبرة. [ وَ ب َ رَ ] (ع اِ) مؤنث وَبَر یا یکی آن . و آن جانوری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وبر شود.
وبرةلغتنامه دهخداوبرة. [ وَ ب ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث وَبِر و آن به معنی پشمناک از شتر و خرگوش و غیره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر ماده ٔ پشمناک . (ناظم الاطباء).
وبرةلغتنامه دهخداوبرة. [ وَ رَ ] (ع اِ) روزی از روزهای عجوز. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). نام روز سوم از هفت روز برد العجوز. (الاَّثار الباقیة). سیم روز از ایام
وبریلغتنامه دهخداوبری . [ وَ ب َ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به وبر. بادیه نشین . چادرنشین . صحرانشین . مقابل مدری . بدوی . بیابان باشی . || منسوب به وبر به معنی پشم . (الانساب سمع