وایالغتنامه دهخداوایا. (ص ، اِ) مراد و مقصد و حاجت و ضروری . (برهان ). بایسته . دروا. دربایست . محتاج الیه . وایه . بایا. نیازی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : گاه و بیگاه راعی جودت ز
واْیارْدَگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی پاک کردن ، خراشیدن ، خراش دادن ، جدا کردن ، از بین بردن اثر چیزی از روی چیزی
وایافتنلغتنامه دهخداوایافتن . [ت َ ] (مص مرکب ) بازیافتن . (یادداشت های مرحوم دهخدا). دریافتن و ادراک نمودن . (از آنندراج ) : گفتا خرم از میانه گم بودوایافتنش به اشتلم بود. نظامی .
وایاوایلغتنامه دهخداوایاوای . (اِ مرکب ) شور و غوغای واقعه زدگان را گویند. (از برهان ). به وزن هایاهای به معنی آه و ناله و نوحه به خلاف هایاهای که به معنی شور و شر و نعره و فریادست
وایاردواژهنامه آزادواْیارْدَ:(wayarda) در گویش گنابادی یعنی پاک کردن ، خراشیدن ، خراش دادن ، جدا کردن ، از بین بردن اثر چیزی از روی چیزی