واگیرداردیکشنری فارسی به انگلیسیcontagion, transmissible, catching, contagious, epidemic, infectious, transmittable
واگیردارلغتنامه دهخداواگیردار. (نف مرکب ) مسری . ساری . مرضی که از بیمار به اطرافیان سرایت کند. مرضی بودار. رجوع به واگیر داشتن شود.
تیفوسفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیماری واگیردار که بهوسیلۀ نیش حشراتی مانند شپش منتقل میشود و با کوفتگی اعضا، سردرد، کمردرد، سرگیجه، تهوع، هذیان، پریشانی حواس، و تب شدید همراه است.
سلفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیماری واگیردار که از طریق باکتری کخ منتقل میشود و به قسمتهای مختلف بدن سرایت میکند اما سل ریوی شیوع بیشتری دارد و عوارض آن ضعف بنیه، لاغری، کمخونی، تنگی نف
سیاه زخمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیماری واگیردار و مشترک میان انسان و دام با علائمی نظیر زخمهای قرمز و سیاه و تب؛ شاربن.
سیاه سرفهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیماری واگیردار که بهوسیلۀ باکتری مخصوصی تولید میشود و با سرفههای تشنجی سخت همراه است و در هنگام سرفه کردن چهرۀ بیمار کبود میشود.
سیفلیسفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیماری واگیردار، موروثی، و مقاربتی که بهوسیلۀ زخمهای روی آلت تناسلی مشخص میشود و دردهای مفصلی، اختلالهای عصبی و ریوی، فلج، کری، و کوری از عوارض آن میباشد؛