واگُنَکwagonnet, small wagon, spoil car, hand carواژههای مصوب فرهنگستانواگن کوچکی ویژۀ حمل و جابهجایی ابزار و مصالح برای تعمیر و نگهداری خطوط
وانکلغتنامه دهخداوانک . [ ن ِ ] (ع ص ) مرغ بر خایه نشسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). واکن . (اقرب الموارد). مرغ تخم در زیر گرفته . مقلوب واکن است . (ناظم الاطباء).
واگنک پشتِ کارpush carواژههای مصوب فرهنگستانواگن کاری چهارچرخهای برای حمل افراد و مصالح سنگین که میتوان آن را هل داد یا با موتور به حرکت درآورد
حیوانکلغتنامه دهخداحیوانک . [ ح َ ن َ ] (اِ مصغر) حیوان کوچک : این بار که نمیزند! حیوانک شی شی بکسی کاری ندارد. (سایه روشن صادق هدایت ص 16).