واگویه کردنلغتنامه دهخداواگویه کردن . [ ی َ/ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکرار کردن سخن کسی را. بازگفتن حرف شنیده را. تکرار کردن سخنی و بیشتر سخنی که گفتن آن مطبوع نیست . دوباره گفتن . (غیاث اللغات ).
واگویهلغتنامه دهخداواگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) بازگفتن حرف شنیده را. (غیاث اللغات ). سخن شنیده را بازگفتن . (ناظم الاطباء). تکرار قولی . بازگو. تکرار سخنی .
واگویهفرهنگ فارسی عمیدبازگو کردن؛ دوباره گفتن حرفی؛ سخن شنیده را باز گفتن.⟨ واگویه کردن: تکرار کردن سخن.
واگولغتنامه دهخداواگو. (اِمص مرکب ) واگفت . بازگفت . (ناظم الاطباء). واگوی . واگویه . رجوع به واگو کردن شود.
واگویهفرهنگ فارسی عمیدبازگو کردن؛ دوباره گفتن حرفی؛ سخن شنیده را باز گفتن.⟨ واگویه کردن: تکرار کردن سخن.
واگویۀ استانداردstandard calloutواژههای مصوب فرهنگستانواگویۀ بین خدمه در هنگام عملیات که تعیینکنندۀ شرایط و اقدامات و وضعیت تجهیزات و کلیدها و مشاهدات دیداری یا دیگر موارد عملیاتی تصریحشده در روالها است
گویهلغتنامه دهخداگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گفتن (گوی + هََ علامت اسم مصدر) به معنی گفتن باشد. (از انجمن آرا).- واگویه کردن ؛ بازگو کردن حرف . (انجمن آرا).
واگویهلغتنامه دهخداواگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) بازگفتن حرف شنیده را. (غیاث اللغات ). سخن شنیده را بازگفتن . (ناظم الاطباء). تکرار قولی . بازگو. تکرار سخنی .
واگویهلغتنامه دهخداواگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) بازگفتن حرف شنیده را. (غیاث اللغات ). سخن شنیده را بازگفتن . (ناظم الاطباء). تکرار قولی . بازگو. تکرار سخنی .
واگویهفرهنگ فارسی عمیدبازگو کردن؛ دوباره گفتن حرفی؛ سخن شنیده را باز گفتن.⟨ واگویه کردن: تکرار کردن سخن.
واگویهلغتنامه دهخداواگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) بازگفتن حرف شنیده را. (غیاث اللغات ). سخن شنیده را بازگفتن . (ناظم الاطباء). تکرار قولی . بازگو. تکرار سخنی .
واگویهفرهنگ فارسی عمیدبازگو کردن؛ دوباره گفتن حرفی؛ سخن شنیده را باز گفتن.⟨ واگویه کردن: تکرار کردن سخن.