واگفتنلغتنامه دهخداواگفتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بازگفتن . (آنندراج ). تکرار کردن : ز هر شیوه سخن کان دلنواز است بگفتند آنچه وا گفتن دراز است . نظامی .غلط گفته را تازه کردم طراز
واگفتنیلغتنامه دهخداواگفتنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل بازگو کردن است . به زبان آوردنی . اظهار کردنی . قابل بازگفتن . که بایدش تکرار کرد.
وارفتندیکشنری فارسی به انگلیسیblench, decompose, disintegrate, dissolve, loosen, melt, separate, wilt
واگفتنیلغتنامه دهخداواگفتنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل بازگو کردن است . به زبان آوردنی . اظهار کردنی . قابل بازگفتن . که بایدش تکرار کرد.
واگفتلغتنامه دهخداواگفت . [ گ ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) واگفتن . || بازگوئی راز و مطلب نهفته . || دشنام . سرزنش . (ناظم الاطباء).
والوچانیدنلغتنامه دهخداوالوچانیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) تقلید کردن و گفتگو کردن و حرف زدن شخصی را به طریق آن شخص واگفتن . (برهان قاطع) (آنندراج ). تقلید کردن و گفتگو کردن و حرف زدن به ن