واگردیدنلغتنامه دهخداواگردیدن . [ گ َدی دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . به عقب برگشتن . مراجعت کردن . (ناظم الاطباء). انصراف . بازگردیدن : وانگردد از ره آن تیر ای پسربند باید کرد سیلی را ز
واگردیدهلغتنامه دهخداواگردیده . [ گ َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی است از واگردیدن . رجوع به واگردیدن شود. || لب برگشته . برگشته لب . (یادداشت مؤلف ).
واچرتیدنلغتنامه دهخداواچرتیدن . [ چ ُ دَ ] (مص مرکب ) ناگهان حیرت کردن . از حال چرت ناگهان بیرون شدن . مقابل چرتیدن . رجوع به «وا» و چرت و چرتیدن شود.
تهرشلغتنامه دهخداتهرش . [ ت َ هََ رْ رُ ] (ع مص ) واگردیدن ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واگردیدهلغتنامه دهخداواگردیده . [ گ َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی است از واگردیدن . رجوع به واگردیدن شود. || لب برگشته . برگشته لب . (یادداشت مؤلف ).
انصیاعلغتنامه دهخداانصیاع . [ اِ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سپسایگی برگشتن و شتاب گذشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اق
دوللغتنامه دهخدادول . [ دَ] (ع مص ) کهنه گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شهرت گردیدن و آشکار شدن . || فروهشته گردیدن شکم . || واگردیدن روزگار. (منتهی الارب ) (ن
انثناءفرهنگ انتشارات معین(اِ ثِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دو تا شدن ، دو تایی شدن . 2 - واگردیدن ، باز گردیدن .