واژلغتنامه دهخداواژ. (اِ) به معنی باج است و آن زری باشد که پادشاه زبردست از پادشاه زیردست میگیرد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به باژ شود.
واژلغتنامه دهخداواژ. (اِ) به معنی باج است و آن زری باشد که پادشاه زبردست از پادشاه زیردست میگیرد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به باژ شود.
واژِ تهیempty morphواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واژ خاص که در سطح تقطیع واژی قابل تفکیک باشد، اما معنا نداشته باشد و به تکواژ خاصی اشاره نکند
واژـ واجmorphophonemeواژههای مصوب فرهنگستانواحدی انتزاعی در سطح تحلیل واژـ واجی که برای توضیح تناوبهای صرفی متداول ولی کمبسامد به کار میرود