واج آراییواژهنامه آزادتکرار یک یا چند حرف صامت یا مصوت در شعر یا در نثر، مانند تکرار ف در مصرع نخست، و تکرار سین در مصرع دوم از این رباعی خیام: افسوس که بی فایده فرسوده شدیم/ وَز داس
واژلغتنامه دهخداواژ. (اِ) به معنی باج است و آن زری باشد که پادشاه زبردست از پادشاه زیردست میگیرد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به باژ شود.
اصغاءلغتنامه دهخدااصغاء. [ اِ ] (ع مص ) اصغاءبه حدیث کسی ؛ استماع آن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). گوش داشتن بسخن کسی . (منتهی الارب ). گوش فراداشتن . (از کنز) (غیاث ) (آنندر
برخالواژهنامه آزادبَرخال. (علوم ریاضی) ساختاری هندسی متشکل از اجزایی که با بزرگ کردن هر جزء به نسبت معین، همان ساختار اولیه به دست آید. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «fractal»
خواندنلغتنامه دهخداخواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص ) قرائت کردن . تلاوت کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : ای مج کنون تو شعر من از بر کن وبخوان از من دل و سگالش واز تو تن و زبان . رودکی .
افزودنلغتنامه دهخداافزودن . [ اَ دَ ] (مص ) علاوه کردن . بیشتر کردن . شماره را بالا بردن . اضافه کردن . (ناظم الاطباء). زیاده کردن . (از آنندراج ). زیاده کردن . بیشتر کردن . (فرهن
تقاضالغتنامه دهخداتقاضا. [ ت َ ] (ع مص ) در فارسی بجای تقاضی استعمال شده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درخواست و طلب و خواهش و مطالبه . (ناظم الاطباء). خواهش و با لفظ کردن و د