واژلغتنامه دهخداواژ. (اِ) به معنی باج است و آن زری باشد که پادشاه زبردست از پادشاه زیردست میگیرد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به باژ شود.
واجلغتنامه دهخداواج . (اِ) گفتار و کلام و سخن . (ناظم الاطباء). || پرسش ، ابی واجی ؛ از من میپرسی : ابی واجی چرا بی نام و ننگی کسی کش عاشقه چش نام و چش ننگ ؟ باباطاهر(از انجمن
واژِ تهیempty morphواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واژ خاص که در سطح تقطیع واژی قابل تفکیک باشد، اما معنا نداشته باشد و به تکواژ خاصی اشاره نکند
واژـ واجmorphophonemeواژههای مصوب فرهنگستانواحدی انتزاعی در سطح تحلیل واژـ واجی که برای توضیح تناوبهای صرفی متداول ولی کمبسامد به کار میرود
واژِ تهیempty morphواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واژ خاص که در سطح تقطیع واژی قابل تفکیک باشد، اما معنا نداشته باشد و به تکواژ خاصی اشاره نکند
واژـ واجmorphophonemeواژههای مصوب فرهنگستانواحدی انتزاعی در سطح تحلیل واژـ واجی که برای توضیح تناوبهای صرفی متداول ولی کمبسامد به کار میرود