وأرلغتنامه دهخداوأر. [ وَءْرْ ] (ع مص ) ترسانیدن . || در بدی افکندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آتشکده ساختن جهت آتش . (منتهی الارب ).
چوارلغتنامه دهخداچوار. [ چ َ ] (اِخ ) یکی از بخش های ده گانه شهرستان ایلام حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به ارتفاعات کوه شرازول و بخش ایوان از طرف خاور به ارتفاعات کوه بانگول و دهستان خزل بخش شیروان چرادول از جنوب به بخش صالح آباد و سیاه کوه از باختر به مرز عراق . منطقه ای است کوهستانی .
چوارلغتنامه دهخداچوار. [ چ ُ ] (اِخ ) مرکز بخش چوار شهرستان ایلام است که در 18 هزارگزی شمال باختر ایلام کنار راه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد واقع شده . کوهستانی و سردسیر است . 400 تن سکنه دارد. از چشمه و رودخانه ٔ مورت آبیاری می
وارو (وارونه)گویش خلخالاَسکِستانی: sarkune دِروی: sarkune شالی: sarkune کَجَلی: kömbašeg کَرنَقی: narm کَرینی: narm کُلوری: narm گیلَوانی: narm لِردی: narm
وارو (وارونه)گویش کرمانشاهکلهری: sarawxwâr گورانی: sarawxwâr سنجابی: sarawxwâr کولیایی: sarawxwâr زنگنهای: sarawxwâr جلالوندی: sarawxwâr زولهای: sarawxwâr کاکاوندی: sarawxwâr هوزمانوندی: sarawxwâr
جنونآمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال جنونآمیز، دیوانهوار، شوریدهوار، مجنونوار، دیوانهوش بابیقراری، ناآرام
صوأرلغتنامه دهخداصوأر. [ ص َ ءَ ] (اِخ ) آبی است کلب را بالای کوفه از جانب شام . (معجم البلدان ).- یوم صوأر ؛ از ایام مشهور عرب است و آن آبی است که غالب بن صعصعة پدر فرزدق و سحیم بن وثیل ریاحی بر کنار آن شتران پی کردند،و آن چنان بود که غالب شتری بکشت و بر مردم قب