واورفرهنگ انتشارات معین(وَ) (اِ.) وسیله ای است برای صید ماهی مرکب ، از یک حلقة فلزی که در ته آن کیسه ای توری قرار داده اند و دستة دراز چوبی دارد و توسط یک تن در رودخانه انداخته می شود
وعورلغتنامه دهخداوعور. [ وُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وعر، به معنی دشوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وعر شود. || ج ِ واعر (منتهی الارب )، به معنی دشوار. (منتهی الا
وعورلغتنامه دهخداوعور. [ وُ ] (ع مص ) وعر. وعارة. وعورة. دشوار گردیدن جای . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ابافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= با۲: ◻︎ هر ابایی که درخورد به بساط / وآورد درخورنده رنگ نشاط (نظامی۴: ۶۳۰)، ◻︎ زآن طبخها که دیگ سلامت همیپزد / خوشخوارتر ز فقر ابایی نیافتم (خاقانی: ۷۸۴).
دژفرنودواژهنامه آزادمغلطه، مغالطه، سفسطه فرنود (برهان و دلیل) + پیشوند اوستایی دُژ یا دُش که واورنه و زشت و بد معنی میدهد
فتیله پیچ کردنواژهنامه آزادفنی است در کشتی که پاهای حریف را گرفته و اورا می پیچانیم تا کمرش با زمین برخورد کرده و امتیاز دهد .اصطلاحا اگر کسی را در جدل و رقابت کاری ویا فکری با مشکل روبرو