واهلةلغتنامه دهخداواهلة. [ هَِ ل َ ] (ع اِ) وهلة. اول از هر چیزی . (از منتهی الارب ). اول شی ٔ. وَهلَة. وَهَلَة. (المنجد). گویند: لقیته اول واهلة؛ ای وهلة.
واهلةلغتنامه دهخداواهلة. [ هَِ ل َ ] (اِخ ) نام زن نوح (ع ). (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از لطایف اللغات ).
خدیجیلغتنامه دهخداخدیجی . [ خ َ ] (اِخ ) ابن عمروبن العیربن الحشاف بن خدیج بن واهله بن حارثه بن هندبن حرام موسوم به زمل . ابن کلبی می گوید او بر پیغمبر وارد شد و به پیغمبر نامه ن
لواتةلغتنامه دهخدالواتة. [ ل َ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ). ناحیه ای است از اندلس در فریش . || قبیله ای است در بربر. رجوع به بربر شود.(از معجم البلدان ). و ه