۱. حیران و سرگردان.
۲. متوقف.
۳. خسته.
۴. [عامیانه، مجاز] هنگام عصبانیت گفته میشود؛ لعنتی: پس چرا این وامانده روشن نمیشود؟.
۵. [عامیانه، مجاز] بدبخت؛ فقیر.
۶. (صفت) [قدیمی] عقبمانده؛ پسمانده
ازپاافتاده، خسته، درمانده، کوفته، لنگ، مستاصل
castaway, bust , laggard, jaded, weary, winded