والهفرهنگ مترادف و متضادبیآرام، حیران، دلباخته، دیوانه، سرگردان، شیدا، شیفته، عاشق، متحیر، متحیر، مجذوب
والهلغتنامه دهخداواله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) نوعی بافته ٔ ابریشمی . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). والا، که پارچه ٔ ابریشمی لطیف است . (فرهنگ نظام ). والا. (برهان قاطع). قسم
وألةلغتنامه دهخداوألة. [ وَءْ ل َ ] (ع اِ) سرگین گوسفند و شتر فراهم آمده ٔ درهم چسبیده یا کمیز و سرگین شتر فقط. (آنندراج ) (منتهی الارب ).