والسلاملغتنامه دهخداوالسلام .[ وَس ْ س َ ] (ع شبه جمله ) مجازاً، انتهی . خاتمه . تمت . این است و بس . و بس . و تمت . همین و بس . فقط. کلمه ای که بدان نامه یا گفتاری را ختم کنند : پ
والسلامفرهنگ انتشارات معین(وَ سْ سَ) [ ع . ] (ق .) همین و بس . (واژة نخست عبارت والسلام علیکم به معنی درود بر شما).
علیه الصلات والسلامفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدرود و تحیت بر او باد. Δ پس از ذکر نام پیغمبر میآید.
ذام والساملغتنامه دهخداذام والسام . [ م ُ وَس ْ سا ] (ع اِمرکب ) (الَ ...) از اتباع است . موت . مرگ ، و در حدیث عایشة است که به یهود گفت : علیکم الذام و السام . والدام والسام نیز روای
والامقامفرهنگ مترادف و متضادارجمند، بزرگقدر، بلندپایه، بلندمرتبه، عالیقدر، عالیمقام، والاجاه، ≠ دونپایه
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لغوی معروف به ابن فارس . او راست : المنبی فی اسماء النبی علیه الصلوة والسلام . و رجوع به ابن فارس ابوالحسن و احمدبن فارس بن زکریا شود.
حازمیةلغتنامه دهخداحازمیة. [ زِ می ی َ ] (اِخ ) گروهی از خوارج و از یاران حازم بن عاصم اند که با فرقه ٔ شعیبیه موافقت دارند و آورده اند که این گروه درباره ٔ امیرالمؤمنین علیه الص
متیلغتنامه دهخدامتی . [ م َت ْ تی / م َت ْ تا ] (اِخ ) نام پدر حضرت یونس علیه وعلی نبینا الصلوة والسلام . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نام پدر یونس پیغمبر. (ناظم الاطباء) : یک
محکمیةلغتنامه دهخدامحکمیة. [ م ُ ح َک ْ ک ِ می ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از خوارجند و خوارج کسانی بودند که بر امیرمؤمنان حضرت علی بن ابیطالب علیه الصلاة والسلام خروج کردند در موقع تحک
صوفیئیلغتنامه دهخداصوفیئی . (حامص ) صوفیی . صوفیگری . تصوف : صوفیئی باشد بنزد این لئام الخیاطة و اللواطة والسلام . مولوی .رجوع به صوفی و صوفیه شود.