26 فرهنگ

1909 مدخل


والا

vālā

۱. بالا؛ بلند.
۲. بلندمرتبه: ◻︎ چو هامون دشمنانت پست بادند / چو گردون دوستان والا همه سال (رودکی: ۵۲۵).
۳. برتر؛ بلند؛ بزرگ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): والاتبار، والاجاه، والاحضرت، والاقدر، والامنش، والانژاد، والاهمت.

وگرنه

۱. بلند، رفیع، شامخ، عالی، متعالی، مرتفع، منیع، ورنه
۲. بلندپایه، بلندمرتبه، بلندمقام، عالیقدر
۳. جلیل، گرامی
۴. شایسته، شریف، ، نجیب
۵. رئیس، سرور، صدر
۶. برتر، فایق ≠ فرومایه

dignified, elevated, else, excellent, lordly, grand, high, high-minded, lofty, magnificent, or, otherwise, proto-, sedate, sublime, superior, worthy