واقعه رسیدهلغتنامه دهخداواقعه رسیده . [ ق ِ ع َ / ع ِ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مصیبت دیده . مصیبت رسیده : یاری دو سه داشت دل رمیده چون او همه واقعه رسیده .نظامی .
وَاقِعَةُفرهنگ واژگان قرآنوقوع يافته - اتفاق افتاده - قرار گرفته - فرود آمده- پدید آمده (وقوع حادثه عبارت است از حدوث و پديد آمدن آن ، و کلمه واقعه صفتي است که هر حادثهاي را با آن توصيف
واقعهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اتفاق، پیشامد، حادثه، رویداد، سانحه، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا ۲. پیکار، جنگ، رزم، کارزار، نبرد ۳. خواب، رویا، نوم ۴. فوت، مرگ، موت ۵. رستاخیز، قیامت ۶. حال،
دل رمیدهلغتنامه دهخدادل رمیده . [ دِ رَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) رمیده دل . آنکه دل او رمیده باشد. دل از دست داده . ترسان . هراسان . بیم زده : دل رمیده کی تواند ساخت با ساز وجودسگ گزی
نجم الدین کبریلغتنامه دهخدانجم الدین کبری . [ ن َ مُدْ دی ن ِ ک ُ را ] (اِخ ) احمدبن عمربن محمد خیوقی خوارزمی ، مکنی به ابوالجناب و ملقب به نجم الدین و طامةالکبری و معروف به شیخ نجم الدین
کتبغالغتنامه دهخداکتبغا. [ ک َ ب ُ] (اِخ ) کتبوغا. زین الدین ... یکی از جمله ٔ اسرای مغول بود که در واقعه ٔ حمص بدست مسلمانان افتاد و سلطان قلاوون او را تربیت کرد. پس از کشته شدن
صدسالهلغتنامه دهخداصدساله . [ ص َ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی مرکب ) دارای صد سال . مرد صدساله ؛ مردی که عمر او به صد سال رسیده است . || (اِ مرکب ) یادبودی بمناسبت صدمین سال تولد یا وفات
احمدپادشاهلغتنامه دهخدااحمدپادشاه . [ اَ م َ پا دِ ] (اِخ ) ابن اغورلو محمد (بضبط خوندمیر) و احمدپادشاه بن محمد اغریوبن حسن بیک (بضبط صاحب مرآت البلدان ). خوندمیر در حبیب السیر ج 2 ص