واعیلغتنامه دهخداواعی . (ع ص ) نگهدارنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نگهبان . حافظ. (از ناظم الاطباء). || والی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قیم : واعی الیتیم
واعیةلغتنامه دهخداواعیة. [ ی َ ](ع ص ) مؤنث واعی . حافظ و نگهبان . (غیاث اللغات ). || نگاه دارنده و شنوا و شنونده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). شنوا. (ناظم الاطباء) : گرچه ناص
وادی یانهلغتنامه دهخداوادی یانه . [ ی ِ ن َ ] (اِخ ) رود دیگری است در اسپانیا که به وادی یانه کوچک مشهور است که از شلیرالثلج و شهر وادی آش در جنوب اسپانیا میگذرد و در جانب چپ وادی ال
وادیلغتنامه دهخداوادی . (اِخ ) عمربن داودبن زاذان غلام عثمان بن عفان که معروف به عمربن الوادی المغنی و از مهندسان روزگار ولیدبن یزیدبن عبدالملک بود. (معجم البلدان ).
واعیةلغتنامه دهخداواعیة. [ ی َ ](ع ص ) مؤنث واعی . حافظ و نگهبان . (غیاث اللغات ). || نگاه دارنده و شنوا و شنونده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). شنوا. (ناظم الاطباء) : گرچه ناص
پاسخ نیوشلغتنامه دهخداپاسخ نیوش . [ س ُ ] (نف مرکب ) جواب شنونده . || صاحب اُذن واعیة : چه گفت آن سخن گوی پاسخ نیوش که دیوار دارد به گفتار گوش .فردوسی .
اذنلغتنامه دهخدااذن . [ اُ ] (ع اِ) گوش . اُذُن :اُذن مؤمن وحی ما را واعی است آنچنان گوشی قرین داعی است . مولوی .ج ، آذان .
ضیاءالدینلغتنامه دهخداضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) قوسی .ابوالحسن بن ابراهیم . وی بسال 599 هَ . ق . درگذشته وپیش از وفات از دو دیده نابینا گشته بود. سه کتاب «الاشارة فی تسهیل العبار