واشر فلزی سرسیلندرshim-type head gasketواژههای مصوب فرهنگستانواشر نازک فلزی، معمولاً فولادی، که بهدلیل استحکام زیاد، تاب فشار بیشتر و درنتیجه افزایش نسبت تراکم را دارد
واشرلغتنامه دهخداواشر. [ ش ِ ] (انگلیسی ، اِ) ابزاری است که در ماشین ها و وسایل مکانیکی به کار میرود و بیشتر در بین دوقطعه که روی هم قرار می گیرند گذاشته می شود و جنس آن ممکن اس
واشرفرهنگ انتشارات معین(ش ) [ انگ . ] (اِ.) حلقه ای معمولاً از جنس لاستیک که برای آب بندی کردن بین دو جسم سخت قرار می گیرد.
واشرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحلقۀ باریکی از چرم یا فلز برای کار گذاشتن در اطراف پیچومهره؛ لایهای از فلز یا چرم که بین دو جسم قرار میگیرد تا از نفوذ مایعات و گاز جلوگیری کند.
برسمدانلغتنامه دهخدابرسمدان . [ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) ظرفی است مدور و دراز مانند قلمدانی که اندکی از برسم که چیده اند بلندتر باشد و برسم را درون آن نهند. (برهان ) (آنندراج ). دو هلا
پشتبند درگاه سکانhelm port transomواژههای مصوب فرهنگستانالوار یا قطعهای فلزی برای تقویت درگاه سکان
خطکش ترسیمmould loft batten/ mold loft batten, spiling batten, splineواژههای مصوب فرهنگستانالوار یا خطکش فلزی بزرگ و منعطفی که برای ترسیم خطوط طراحی سازه به کار میرود
شیار مازهkeel rabbetواژههای مصوب فرهنگستاندر شناورهای غیرفلزی، هریک از دو شیار دو طرف مازه که لبههای الوار یا صفحههای فلزی را به آن وصل میکنند
مشرلغتنامه دهخدامشر. [ ] (ع اِ) باغبانی . بستانداری . || تخته ٔ الوار. صفحه ٔ فلزی . (دزی ج 2 ص 594).