واشد لازمcritical gapواژههای مصوب فرهنگستانحداقل اندازۀ واشد که راننده برای گردش به چپ یا ورود به جریان تردد نیاز دارد
واشُد ریل سومthird rail gapواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از مسیر ریل سوم که برای عایقبندی الکتریکی یا انقباض و انبساط ریلگذاری نمیشود
تعیین واشدgap settingواژههای مصوب فرهنگستانامکان یا تنظیمی در دستگاه فرماندهی (signal controller) برای قطع چراغ سبز ازطریق اندازهگیری فاصلۀ زمانی عبور دو وسیلۀ نقلیه، با احتساب طول و سرعت هر یک از آنها
یکاجSWUواژههای مصوب فرهنگستانواحد کار لازم برای جداسازی ایزوتوپهای مختلف موجود در مقدار معینی از ماده ص. ک. یکای کارکرد جداسازی separative work unit
زدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. چیزی را با فشار و به طور ناگهانی به جایی کوبیدن: تخم مرغ را زد به دیوار.۲. (مصدر لازم) وارد کردن فشار یا ضربه به چیزی: زد توی سر خودش.۳. [عامیانه، مجاز] نصب
استعارةلغتنامه دهخدااستعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا ان
پذیرایی 1catering 1واژههای مصوب فرهنگستانواحد تهیهکنندۀ مایحتاج لازم برای پذیرایی از مسافران در طول پرواز
استحکام پوستکنیpeel strengthواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین نیروی لازم بهازای واحد پهنای خط چسب، برای جدا شدن از سطحی که به آن چسبیده است، خواه صلب باشد و خواه منعطف