واشجردلغتنامه دهخداواشجرد. [ ج ِ ] (اِخ ) شهری است نزدیک شومان و کوچکتر از آن . (از معجم البلدان ). || از قراء ماوراء النهر است . (معجم البلدان ).
واشجردیلغتنامه دهخداواشجردی . [ ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب به واشجرد از نواحی ماورأالنهر نزدیک قبادیان . (از معجم البلدان ) (معجم الانساب ). از قصبات قبادیان است . (از نزهةالقلوب مقاله
واشکردهلغتنامه دهخداواشکرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ص ) وشکرده . چست و چابک . || ساخته و پرداخته . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || مستعد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و ر
واشمردنلغتنامه دهخداواشمردن . [ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (مص مرکب ) دوباره شمردن . بازشمردن . رجوع به شمردن و بازشمردن شود.
واشجردیلغتنامه دهخداواشجردی . [ ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب به واشجرد از نواحی ماورأالنهر نزدیک قبادیان . (از معجم البلدان ) (معجم الانساب ). از قصبات قبادیان است . (از نزهةالقلوب مقاله
شومانلغتنامه دهخداشومان . (اِخ ) (قلعه ٔ...) در قسمت علیای رود قبادیان و باختر پل سنگی شهر واشجرد و در جنوب آن قلعه ٔ بزرگ شومان (الشومان ) واقع بوده است . مقدسی درباره ٔ شومان گ
قوادیانلغتنامه دهخداقوادیان . [ ق َ ] (اِخ ) شهری است از خراسان : طولش ازجزایر خالدات «فب » و عرض از خط استوا «لح »، کیقباد اول کیانیان ساخت . شهری کوچک است و قصبات نویده و واشجرد
شادمانلغتنامه دهخداشادمان . (اِخ ) (حصار) قلعه ٔ شومان . (الشومان ) که در ناحیه ٔ قبادیان و جنوب شهر واشجرد قرار داشت . لسترنج درباره ٔ این حصار نویسد: در قسمت علیای رود قبادیان و
حاتملغتنامه دهخداحاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن عنوان البلخی ملقب به اصم . ابن الجوزی در کتاب صفوة الصفوه آورده است : در نام پدر او اختلاف است . حاتم بن عنوان و حاتم بن یوسف و حاتم ب