واستادنلغتنامه دهخداواستادن . [ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، ایستادن . بازایستادن . بر پای ماندن .
واستانلغتنامه دهخداواستان . (اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری که در 32 هزارگزی جنوب ساری و 2 هزارگزی مغرب راه عمومی دو دانگه و رودخانه ٔ تجن واقع است .
واستاندنلغتنامه دهخداواستاندن . [ س ِ دَ ] (مص مرکب ) واستدن . واپس گرفتن . استرداد. بازگرفتن . پس گرفتن . بازستاندن : لیک آن داده را به هشیاری واستاند که نیک بدگهر است . خاقانی .بد
واستادنلغتنامه دهخداواستادن . [ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، ایستادن . بازایستادن . بر پای ماندن .
واستانلغتنامه دهخداواستان . (اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری که در 32 هزارگزی جنوب ساری و 2 هزارگزی مغرب راه عمومی دو دانگه و رودخانه ٔ تجن واقع است .
واستاندنلغتنامه دهخداواستاندن . [ س ِ دَ ] (مص مرکب ) واستدن . واپس گرفتن . استرداد. بازگرفتن . پس گرفتن . بازستاندن : لیک آن داده را به هشیاری واستاند که نیک بدگهر است . خاقانی .بد