وازرلغتنامه دهخداوازر. [ زِ ] (ع ص )حامل . (از منتهی الارب ). بردارنده . (ناظم الاطباء). || گناهکار. (از اقرب الموارد) : هیچ وازر وزر غیری برنداشت من نیم وازر خدایم برفراشت .مول
واذرلغتنامه دهخداواذر. [ ذِ ] (ع ص ) گذارنده . (آنندراج ). آن که می گذارد و ترک میکند. (ناظم الاطباء). دراقرب الموارد در ذیل وذر آمده است که در عربی بجای واذر تارک به کار میبرند
وَازِرَةٌفرهنگ واژگان قرآنكسي كه سنگيني و باري بر دوش دارد - گناهكار ("وَزَر" به پناهگاهي در كوه مي گويند و به مناسبت سنگيني كوه به ثقل و بار "وزْر" مي گويند و به همين جهت گناهان را هم
واترفردلغتنامه دهخداواترفرد. [ ت ِ ف ُ] (اِخ ) نام شهر حاکم نشین ناحیه ٔ واترفرد که در حدود 26500 تن جمعیت دارد.
وزرلغتنامه دهخداوزر. [ وَ زِ ] (ع ص ) وازر : پای در کند و دست در زنجیراین چنین کس وزر بود نه وزیر. نظامی .رجوع به وازر شود.
وزرلغتنامه دهخداوزر. [ وِ ] (ع اِ) بزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بار گناه .(دهار). اثم . (المنجد) (اقرب الموارد) : هیچ وازر وزر غیری برنداشت هیچکس ندرود تا چی