وارغنلغتنامه دهخداوارغن . [ غ َ ] (اِ) نام مرغی است شکاری در زبان اوستا آقای پورداود آرد: میتوان بی تردید جزء اول واژه ٔ وارغن را به معنی بال گرفت و جزء دوم را از مصدر گن یا جن ک
بالابانلغتنامه دهخدابالابان . (اِ) قسمی مرغ شکاری است . (فرهنگ نظام ). مرغی شکاری . شاید وارغن اوستایی باشد.مرغی است حرام گوشت و از جهت طیور وحشی میباشد. قسمی مرغ . (یادداشت مؤلف
ارغندابلغتنامه دهخداارغنداب . [ اَ غ َ / غ ُ ] (اِخ ) خشمگین آب . (جهانگیری ) (برهان ). رودخانه ای است که مابین عراق و آذربایجان واقع است . (جهانگیری ) (برهان ). آبی است مابین عراق
کلاغلغتنامه دهخداکلاغ . [ ک َ ] (اِ) معروف است و آن را زاغ دشتی هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). غراب . (ترجمان القرآن ). ابوزاجر. (دهار). قلاق . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
سیمرغلغتنامه دهخداسیمرغ . [ م ُ ] (اِخ ) جانوری است مشهور و سیمرغ از آن گویند که هر لون که در پر هر یک مرغ میباشد، همه در پرهای او موجوداست و بعضی گویند که بغیر همین اسم فرضی وجو