کاسه گریلغتنامه دهخداکاسه گری . [ س َ / س ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کاسه گر. ساختن کاسه و طبق . قداحه . (منتهی الارب ).- فوت کاسه گری ؛ کنایه از وارد بودن به دقایق یک عمل . آگ
زاریینلغتنامه دهخدازاریین . [ ری یی ] (اِخ ) یکی از وفود عرب بر رسول اﷲ (ص ) پس از جنگ تبوک . ابن اثیر آرد: در این سال (9 هَ . ق .) وفد زاریین که ده تن بودند وارد شدند. (کامل ابن
عدولیةلغتنامه دهخداعدولیة. [ ع َ دَ لی ی َ ] (ص نسبی ، اِ) کشتی منسوب به عدولی یا به عدول یا به سوی گروهی که وارد هجر بودند. ج ، عَدَولی . (منتهی الارب ).
ماکدونالدلغتنامه دهخداماکدونالد. [ دُ ] (اِخ ) الکساندر. مارشال فرانسوی که در «سدان » متولد شد (1765-1840م .) او پس ازپیروزی در «واگرام » به لقب «دوک دوترانت » نائل گردید. وی با دولت