وادی ابراهیملغتنامه دهخداوادی ابراهیم . [ ی ِ اِ ] (اِخ ) از دهکده های انار قم است . (تاریخ قم ص 137).
وادیلغتنامه دهخداوادی . (اِخ ) عمربن داودبن زاذان غلام عثمان بن عفان که معروف به عمربن الوادی المغنی و از مهندسان روزگار ولیدبن یزیدبن عبدالملک بود. (معجم البلدان ).
وادیلغتنامه دهخداوادی . (اِخ ) علی الوادی مکنی به ابوالمعارک از محدثان بود و از مردی که وی از مقداد روایت دارد، روایت کرده است . و عیاش بن عباس القتبانی از وی روایت کرده است . (
وادیلغتنامه دهخداوادی . [ دی ی ] (ص نسبی ) منسوب به وادی القری از شهرهای قدیمی حجاز در نزدیک شام که گروهی به آن منسوبند. (لباب الانساب ص 254 ج 3).
وادیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بادیه، بیابان، صحرا، کویر، هامون ۲. عرصه، میدان ۳. رود، مسیل، نهر، ≠ آبادی، شهر
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن حیون . یکی از علماء منسوب به وادی الحجارة در اندلس . (معجم البلدان و سمعانی ورق 156).
اشکوللغتنامه دهخدااشکول . [ ] (اِخ ) (خوشه ) یکی از کسانی میباشد که با ابراهیم معاهده کرد (سفر پیدایش 14 : 13 و 24). (قاموس کتاب مقدس ص 72).- وادی اشکول ؛ وادیی است در زمین کنعا
اصیلیلغتنامه دهخدااصیلی . [ اَ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن ابراهیم اصیلی (متوفای 392 هَ . ق . / 1002 م .). از فاضلان بود. نسبت وی به اصیلة (شهری به مغرب ) است . وی در راه بدست آوردن
علی شاذلیلغتنامه دهخداعلی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عمربن ابراهیم قرشی صوفی شاذلی . وی متصوف و از اهالی یمن بود. درسال 755 هَ . ق . در قرشیةالسفلی واقع در وادی رمع از نواحی ز
باجوریلغتنامه دهخداباجوری . (اِخ ) شیخ ابراهیم بن محمدبن احمد باجوری (بیجوری ) شافعی (1198 - 1277 هَ . ق .) . وی در باجور که از دهات منوفیه (مصر) است متولد شده و نزد پدر خود تربیت