وادانلغتنامه دهخداوادان . (اِخ ) دهی است از دهستان جمع آبرود جزء بخش مرکزی شهرستان دماوند که در 17 هزارگزی جنوب دماوند و یک هزارگزی غربی راه فرعی دماوند به گیلان واقع است . ناحیه
وادانستنلغتنامه دهخداوادانستن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) بازدانستن . بازشناختن . تشخیص دادن . تمیز کردن : گر بضاعت دار شرعی سود بشناس از زیان ور عروس آرای فرعی خلعة وادان از کفن .اثیر
وادانستنلغتنامه دهخداوادانستن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) بازدانستن . بازشناختن . تشخیص دادن . تمیز کردن : گر بضاعت دار شرعی سود بشناس از زیان ور عروس آرای فرعی خلعة وادان از کفن .اثیر
مادلغتنامه دهخداماد. (اِخ ) دولت ماد. پادشاهی ماد. سلسله ٔ پادشاهی ایرانی که قوم ماد آنرا در سال 705 ق .م . در ناحیه ٔ مادتشکیل داد. قبایل مختلف ماد در برابر تجاوزهای پی درپی پ
وادیدنلغتنامه دهخداوادیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) دوباره دیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باز نگریستن . (ناظم الاطباء). تجدید نظر کردن . (یادداشتهای مؤلف ). || دیگر باره دیدن کرد
اثیرلغتنامه دهخدااثیر. [ اَ ] (اِخ ) اخسیکتی . از شعرای مائه ٔ ششم هَ .ق . عوفی در لباب الالباب ج 2 ص 224گوید:... شعر او آنچه هست مصنوع است و مطبوع و معانی او را ملک است و وقتی