واددیکشنری عربی به فارسیدره کوهستاني , مسير رودخانه , دره تنگ , کودک کشي , بچه کش , قاتل بچه جديد الولا ده
وادلغتنامه دهخداواد.(اِ) باد و ریح . (منتهی الارب ). باد است که به عربی ریح گویند چه در فارسی «با» و «و» به هم تبدیل می یابند. (از برهان ) (آنندراج ). || به معنی پسر هم آمده اس
وعددیکشنری عربی به فارسیدرگروگان , گرو , وثيقه , ضمانت , بيعانه , باده نوشي بسلا متي کسي , بسلا متي , نوش , تعهد والتزام , گروگذاشتن , بسلا متي کسي باده نوشيدن , متعهد شدن , التزام داد
وعدلغتنامه دهخداوعد. [ وَ ] (ع مص ) عِدَة. مَوعِد. موعدة. موعود. موعودة. وعده کردن . نوید دادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). در خیر و
وأدلغتنامه دهخداوأد. [ وَءْدْ] (ع اِ) آواز یا آواز بلند درشت . (منتهی الارب ). آواز و گویند آواز سخت بلند چون صدای دیوار هنگام ویران شدن و جز آن و به همین معنی است وئید. (از ا
وَادِفرهنگ واژگان قرآنوادي - محلي که سيلاب از آنجا ميگذرد - دامنه كوههاي بزرگ(به همين اعتبار شکاف ميان دو کوه را نيز وادي ميگويند ، و جمع اين کلمه اوديه ميآيد.در مجمع البيان گفته :