واخندهلغتنامه دهخداواخنده . [ خ َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از واخیدن . پنبه زن . حلاج . نداف . نفاش .
واخیدهلغتنامه دهخداواخیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) از هم جدا کرده . (برهان ). جدا کرده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (منتهی الارب ). || برزده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پشم
نفاشلغتنامه دهخدانفاش . [ ن َف ْ فا ] (ع ص ) نداف . حلاّج . پنبه زن . واخنده . (یادداشت مؤلف ). || متکبر. نفاخ . (المنجد). || (اِ) نوعی لیمو است درشت تر از لیموهای معمولی . (از
ندافلغتنامه دهخدانداف . [ ن َدْدا ] (ع ص ) پنبه زن . (دهار) (مهذب الاسماء) (آنندراج )(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حلاج . (ناظم الاطباء). محلوج کننده . (فرهنگ
واخیدهلغتنامه دهخداواخیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) از هم جدا کرده . (برهان ). جدا کرده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (منتهی الارب ). || برزده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پشم
فَاکِهُونَفرهنگ واژگان قرآنخوش و شيرين کامان - آنان که با سخناني که مايه خوشحالي وخنده است با يکديگر سخن مي گويند (کلمه فاکه اسم فاعل از مصدر فکاهت است که به معناي گفت و شنودي است که مايه