واحرزیلغتنامه دهخداواحرزی . [ ح َ رَ زا ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا» ندبه + منادی مندوب ) متأسفم : واحرزی و ابتغی النوافلا. رجوع به حرز شود. (ناظم الاطباء). از اصوات تأسف یعنی
واحربیلغتنامه دهخداواحربی . [ ح َ رَ با ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا» ندبه + منادای مندوب ) از اصوات افسوس است . وای بر من . واحرب . واحرباء. یااسفی . و رجوع به واحرب و واحربا و ی
واحدزمین کشاورزیگویش اصفهانی تکیه ای: kila / qefis طاری: gerâ / giri /qasaba طامه ای: kila / qeviz طرقی: ǰirib / merd کشه ای: rojol / metr نطنزی: qefis
واحربیلغتنامه دهخداواحربی . [ ح َ رَ با ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا» ندبه + منادای مندوب ) از اصوات افسوس است . وای بر من . واحرب . واحرباء. یااسفی . و رجوع به واحرب و واحربا و ی
حرباءلغتنامه دهخداحرباء. [ ح َ رَ ] (ع اِ) واحَرَباء و واحَرَبی ̍؛ کلمه ٔتأسف و تلهف است مانند یااَسَفی ̍. (منتهی الارب ).
واحرباءلغتنامه دهخداواحرباء. [ ح َ رَ ] (ع صوت مرکب ) (از: «وا» ندبه + منادای مندوب ) لفظی است که اعراب در حال مصیبت گویند. یااسفی . واحربی . رجوع به واحرب شود.
غطریفلغتنامه دهخداغطریف . [ غ ِ ] (اِخ ) ابن عطا. به روزگار هارون الرشید امیر خراسان شد در ماه رمضان به سال 185 هَ . ق . و این غطریف برادر مادر هارون الرشید بود، و مادر هارون الر