واحد کاوشexcavation unitواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای که برای اولینبار غالباً بهصورت تاشه یا یک مربع یا شبکه با اندازۀ استاندارد یا شاخصهای مثل یک کف اتاق کاوش میشود
واحدفرهنگ انتشارات معین(حِ) [ ع . ] 1 - (اِ. ص .) یک ، یکی . 2 - یگانه ، یکتا. 3 - مجموعة افرادی که مأمور انجام عملیات مشترکی هستند. 4 - یک ساعت درس در هفته در یک نیم سال تحصیلی دورة
واحددیکشنری عربی به فارسیيک , تک , واحد , شخص , ادم , کسي , شخصي , يک واحد , يگانه , منحصر , عين همان , يکي , يکي از همان , متحد , عدد يک , يک عدد , شماره يک
واحدلغتنامه دهخداواحد. [ ح ِ ] (اِخ ) (میرزا شاه تقی ...) از شعرا و اجله ٔ سادات و نقبای آن دیار (اصفهان ) است و مدتی به تمشیت امور شرعی گیلان و مشهد مقدس رضوی مشغول و در آن شغل
میانا 1interface 1واژههای مصوب فرهنگستانحد فاصل میان دو واحد لایهنگاری یا پدیدار در کاوشهای باستانشناختی
جایمان لَتیprovenience lotواژههای مصوب فرهنگستانکوچکترین واحد فضایی در تعیین جایمان و ثبت و ضبط دادههای دوبعدی برای یافتههای سطحی و سهبعدی برای یافتههای کاوش
بافتبرگهcontext sheetواژههای مصوب فرهنگستانبرگهای که برای ثبت و ضبط و توصیف هر واحد لایهنگاشتی مشخص در کاوش به کار میرود
دادهبرداریdata acquisitionواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای در پژوهشهای باستانشناختی، همانند واحد نمونه در محوطۀ باستانشناختی، که در آن دادهها به سه صورت اصلی گردآوری میشوند: 1) شناسایی؛ 2) بررسی سطحی؛ 3) ک
جبهةلغتنامه دهخداجبهة. [ ج َ هََ ] (ع اِ) جبهه . پیشانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میان دو ابرو تا ناصیه . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). چکاد. (نصاب ). رخساره .