واحد نظامیلغتنامه دهخداواحد نظامی . [ ح ِ دِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحد ارتشی . رجوع به واحد ارتشی شود.
واحدفرهنگ انتشارات معین(حِ) [ ع . ] 1 - (اِ. ص .) یک ، یکی . 2 - یگانه ، یکتا. 3 - مجموعة افرادی که مأمور انجام عملیات مشترکی هستند. 4 - یک ساعت درس در هفته در یک نیم سال تحصیلی دورة
واحددیکشنری عربی به فارسیيک , تک , واحد , شخص , ادم , کسي , شخصي , يک واحد , يگانه , منحصر , عين همان , يکي , يکي از همان , متحد , عدد يک , يک عدد , شماره يک
تصویر عملیاتی اشتراکیcommon operational picture, COP 1واژههای مصوب فرهنگستاننمایش تصویری اطلاعات مرتبط با هم که یک واحد نظامی با واحدهای دیگر به اشتراک میگذارد
واحد ارتشیلغتنامه دهخداواحد ارتشی . [ ح ِ دِ اَ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحد نظامی . دسته ای از سربازان که تحت فرماندهی رئیسی باشند. کوچکترین واحد ارتشی جوخه است بنابراین گردان