واحدفرهنگ انتشارات معین(حِ) [ ع . ] 1 - (اِ. ص .) یک ، یکی . 2 - یگانه ، یکتا. 3 - مجموعة افرادی که مأمور انجام عملیات مشترکی هستند. 4 - یک ساعت درس در هفته در یک نیم سال تحصیلی دورة
واحددیکشنری عربی به فارسیيک , تک , واحد , شخص , ادم , کسي , شخصي , يک واحد , يگانه , منحصر , عين همان , يکي , يکي از همان , متحد , عدد يک , يک عدد , شماره يک
واحد درزمانیdiachronous unitواژههای مصوب فرهنگستانواحد سنگی که در مناطق مختلف سن متفاوتی دارد . متـ . واحد زمانگذری time-transgressive unit
درزمانی 1diachronismواژههای مصوب فرهنگستانگذر زمانی یک واحد سنگی که سن آن از جایی به جای دیگر متفاوت است
آزمون همبَری تافتهbaked contact test, contact testواژههای مصوب فرهنگستانآزمایشی برای مقایسة جهت ماندهمغناطش یک واحد سنگی آذرین با سنگهای آذرین یا رسوبی میزبان
واحد سنگشناختیlithologic unitواژههای مصوب فرهنگستانیک تودۀ سنگشناختی همگن در چینهها که براساس سیماهای فیزیکی خاص یا چیرگی یک نوع سنگ خاص یا مجموعهای از انواع سنگها تشخیص داده میشود متـ . واحد سنگچینهشناخت