واتنشایدلغتنامه دهخداواتنشاید. [ ت ِ ] (اِخ ) شهری است در آلمان در وستفالی شمالی در ناحیه ٔ رور که 73000 تن سکنه دارد و مرکز صنایع فلزکاری ، کفش سازی و مکانیکی است .
وانشاندنلغتنامه دهخداوانشاندن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) فرونشاندن .- چراغ وانشاندن ؛ خاموش کردن چراغ . کشتن چراغ : سخت به ذوق می دهد باد ز بوستان نشان صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وا
وانشاندنلغتنامه دهخداوانشاندن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) فرونشاندن .- چراغ وانشاندن ؛ خاموش کردن چراغ . کشتن چراغ : سخت به ذوق می دهد باد ز بوستان نشان صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وا
ترفروشلغتنامه دهخداترفروش . [ ت َ ف ُ ] (نف مرکب ) کنایه از کسی است که بظاهر خود را خوب وانماید و بباطن بد باشد. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاط