وابصیلغتنامه دهخداوابصی . [ ب ِ صی ی ] (اِخ ) ابوالفضل عبدالسلام بن عبدالرحمن بن صخربن عبدالرحمن بن وابصةبن معیدالاسدی الوابصی از فرزندان وابصةبن معید قاضی رقه بود، سپس به قضاء ب
وابصیلغتنامه دهخداوابصی . [ ب ِ صی ی ] (اِخ ) عبداﷲبن خالدالوابصی از عبداﷲبن حارث بن هاشم روایت دارد. سعیدبن ایوب از او روایت کند. (انساب سمعانی ص 575).
وابصةلغتنامه دهخداوابصة. [ ب ِ ص َ ] (ع اِ) آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || و یقال انه لوابصة سمعِ؛ یعنی وی استواردارنده است هر چیز را که بشنود. (منتهی الارب ). || الوابصة؛ ا