وابصةلغتنامه دهخداوابصة. [ ب ِ ص َ ] (ع اِ) آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || و یقال انه لوابصة سمعِ؛ یعنی وی استواردارنده است هر چیز را که بشنود. (منتهی الارب ). || الوابصة؛ ا
وابلةلغتنامه دهخداوابلة. [ ب ِ ل َ ] (اِخ ) ابن الاشفع. در تاریخ گزیده چ عکسی ص 24 چنین آمده است : «وابلةبن الاشفع در سنه ٔ خمس و ثمانین به شام درگذشت ». ولی درست به نظر نمیرسد و
وابلةلغتنامه دهخداوابلة. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث وابل . رجوع به وابل شود. || (اِ) استخوان بندگاه زانو و سر بازو. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || کرانه ٔ کتف از سر بازو. || اس