هیتکورلغتنامه دهخداهیتکور. [ هََ ت َ ] (ع ص ) آنکه بیدار نشود نه در روز و نه در شب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
عصالغتنامه دهخداعصا. [ ع َ ] (ع اِ) چوب . (منتهی الارب ). عود. (اقرب الموارد). || چوب دستی ، مؤنث آید. (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن جرجانی ). نوعی از چو
تشرینلغتنامه دهخداتشرین . [ ت َ ](اِخ ) نام ماه رومی از ماههای پاییز. (از تاج العروس ).نام دو ماه است از ماههای رومی . (منتهی الارب ). دو ماه خریفی اند که ترکان یکی را تشرین الاو
اندونزیلغتنامه دهخدااندونزی . [ اَ دُ ن ِ ] (اِخ ) کشوری است دارای حکومت جمهوری که از مجموعه ای جزایر (قریب 3000 جزیره ٔ بزرگ و کوچک ) تشکیل یافته است . اندونزی در جنوب شرقی آسیا د
جاوهلغتنامه دهخداجاوه . [ وَ ] (اِخ ) نام ولایتی است از دریابار. (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ). جزیره ٔ بزرگی در بحرالجزائر سوئد که دارای 40000000 (چهل میلیون ) تن سکنه
دیدهلغتنامه دهخدادیده . [ دی دَ / دِ ] (اِ) چشم . (برهان ) (جهانگیری ). قسمتی از چشم که بدان بینند یا جزئی از جهاز بینائی که پلک و مژه از آن مستثناست . (یادداشت مؤلف ). ج ، دید