هیونلغتنامه دهخداهیون . [ هََ ] (اِ) به معنی شتر باشد مطلقاً و به عربی بعیر خوانند و بعضی گویند هیون شتر جمازه است و بعضی شتر بزرگ را گویند و هرجانور بزرگ را نیز گفته اند. (برها
هیونفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شتر.۲. شتر تندرو.۳. شتر بزرگ: ◻︎ تو را کوهپیکر هیون میبرد / پیاده چه دانی که خون میخورد (سعدی۱: ۱۷۵).۴. اسب.
الهیونلغتنامه دهخداالهیون . [ اِ لا هی یو ] (ع ص ، اِ) ج ِ اِل̍هی ّ در حالت رفع.الهیین . رجوع به الهی شود. || حکمای الهی . اهل علم الهی . (آنندراج ، ذیل الاهیون ). مقابل طبیعیون .
هاونچوبیگویش اصفهانی تکیه ای: yunčuvi طاری: ---------- طامه ای: ---------- طرقی: yânačüvi کشه ای: ---------- نطنزی: ------------