اندوختنلغتنامه دهخدااندوختن . [ اَ ت َ ] (مص ) جمع کردن و فراهم آوردن . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (آنندراج ).جمع کردن . (رشیدی ). گرد کردن و جمع آوردن
اصلاح کردنلغتنامه دهخدااصلاح کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرمت کردن و تعمیر نمودن . (ناظم الاطباء). اشداء. تعمیر کردن بنا. هید. تهیید. (منتهی الارب ). || جامه ٔ کهنه را وصله کردن .
راسپیلغتنامه دهخداراسپی . (اِ) نامی که به یکی از دو موبدکه با هم مراسم دینی آفرینگان بجای آورند، دهند. نام دیگری زوت است . (خرده اوستا ص 69). از برای بجا آوردن مراسم آفرینگان در
برگردانیدنلغتنامه دهخدابرگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . رد کردن . (ناظم الاطباء). برگشت دادن . پس آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). اعاده کردن . اعاده دادن . رجعت دادن .
الماسلغتنامه دهخداالماس . [ اَ ] (معرب ، اِ) (از یونانی آدامس ) گوهری است مشهور که جز به ارزیزنشکند و آنچه بسبب سختی سفته نشود از الماس سفته گردد. (هفت قلزم ) (از شرفنامه ٔ منیری