هیجنلغتنامه دهخداهیجن . [ ] (اِ) این کلمه را ناصرخسرو در شعر ذیل آورده است ، اما در کتب لغت دسترس ما یافته نشد. شاید بتوان گفت که به ضرورت شعری از مصدر هیج و هیجان و هیاج عربی ب
هجنعةلغتنامه دهخداهجنعة. [ هََ ج َن ْ ن َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث هجنع است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هجنع شود.
هجنعةلغتنامه دهخداهجنعة. [ هََ ج َن ْ ن َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث هجنع است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هجنع شود.
هاجنلغتنامه دهخداهاجن . [ ج ِ ] (ع ص ) دختر نارسیده ای که وی را شوهر دهند. (تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خردسال از گوسپندان و جز آ