هیتلغتنامه دهخداهیت . (اِخ ) شهری است بر کنار فرات آبادان و حصاری استوار دارد. (نفایس الفنون ). شهری است به عراق . (منتهی الارب ). شهری است [ از جزیره ] و از گرد وی باره ٔ محکم
هیتلغتنامه دهخداهیت . [ هََ ت َ / هََ ت ِ / هََ ت ُ / هی ت َ ] (ع اِ فعل ) هیت لک ؛ بیار. (منتهی الارب ). و گاهی اول آن مکسور گردد به معنی هَلُم َّ لک و تعال . واحد و جمع و مؤ
حیطلغتنامه دهخداحیط. [ ح َ ] (ع مص ) آماسیدن پوست است و منتفخ گردیدن از آثار تازیانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هیطلغتنامه دهخداهیط. [ هََ ] (ع مص ) بانگ و فریاد کردن . || (اِ) فریاد. || بدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مازال فی هیط؛ ای ضجاج و شر و جلبه . (اقرب الموارد)