هیالغتنامه دهخداهیا. [ هََ ] (ع حرف ندا) از حروف ندا است برای بعید و اصل آن ایا است به معنی یا، ای . (از اقرب الموارد).
حیالغتنامه دهخداحیا. [ ح َ ] (از ع ، اِ) فراخی سال و حال . || باران . و بمد آخر [ حیاء ] نیز آمده . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). باران بهاری . (دهار). باران که زمین زنده کند.
هیافلغتنامه دهخداهیاف . [ هیا / هَُ ] (ع مص ) دهان گشاده کردن شتر بسوی باد هیف از شدت تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و در اقرب الموارد هیاف به کسر هاء و فتح آن به این معنی آ