هیأت جبری بستهalgebraically closed field, algebraically complete fieldواژههای مصوب فرهنگستانهیأت یا میدانی مثل F بهطوریکه هر چندجملهای درجۀ 1 یا بیشتر، که ضرایبش در آن هیأت یا میدان باشد، دارای ریشهای در F باشد متـ . میدان جبری بسته
بستار جبری یک هیأتalgebraic closure of a field, algebraic closureواژههای مصوب فرهنگستانگسترشی جبری از میدانی مفروض، که گسترش جبری دیگری بهجز خودش ندارد متـ . بستار جبری یک میدان، بستار جبری
هیأتلغتنامه دهخداهیأت . [ هََ ءَ ] (ع اِ) سان . (دهار). صورت .(السامی ) (غیاث اللغات ) (کشاف اصطلاحات الفنون ). شکل . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (غیاث اللغات ) (مفاتیح ). حالت هر
چندگونای جبریalgebraic varietyواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نقاط در یک فضای بُرداری که در آن دسته از معادلات چندجملهای، صدق میکند که ضرایب آنها در هیأت نردهای فضای بُرداری باشد متـ . خمینۀ جبری algebraic
غیاث الدینلغتنامه دهخداغیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جمشیدبن مسعودبن محمودبن محمد کاشانی . محیط طباطبائی در مقاله ٔ خود بعنوان «غیاث الدین جمشید» چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعو