implicatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوست، گرفتار کردن، دلالت کردن بر، مشمول کردن، بهم پیچیدن، مستلزم بودن
implicatingدیکشنری انگلیسی به فارسیمعاشرت، گرفتار کردن، دلالت کردن بر، مشمول کردن، بهم پیچیدن، مستلزم بودن