آبسنگ جلبکیalgal reefواژههای مصوب فرهنگستانآبسنگی که بخش عمدۀ آن از بقایای جلبکهایی تشکیل شده است که اندامگانهای اصلی تولیدکنندۀ کلسیمکربنات هستند
جلبکشکفیalgal bloomواژههای مصوب فرهنگستانرشد گسترده و ناگهانی جلبکها در آب که اثر نامطلوب در کیفیت آب دارد
فرش جلبکیalgal mat, microbial matواژههای مصوب فرهنگستانلایهای از جلبکهای سیانوباکتریایی (cyanobacterial) و قارچها که بر سطح رسوبات رشد میکنند
زغالسنگ جلبکیbog head coal, algal coalواژههای مصوب فرهنگستانزغالسنگی که بهطور عمده از مواد جلبکی تشکیل شده است
هلال هلاللغتنامه دهخداهلال هلال . [ هَِ هَِ ] (ص مرکب ) لخت لخت . پاره پاره . (غیاث ). قاچ قاچ : اگر ز سنگ حوادث شود هلال هلال صدا بلند نگردد ز جام درویشان .صائب .
هِلالىگویش بختیاریحلالى (کشمش شسته شده را در ظرف آبى به همراه کمى سرکه مىریزند و پس از چند روز که کشمشها جذب آب نمودند شیرینى خود را از دست مىدهند و نوشیدنى مَلَس و خوشطعمى از آن بهدست مىآید که بهجاى آب کنار سفره گذارند).
هِلالىگویش بختیاریحلالى (کشمش شسته شده را در ظرف آبى به همراه کمى سرکه مىریزند و پس از چند روز که کشمشها جذب آب نمودند شیرینى خود را از دست مىدهند و نوشیدنى مَلَس و خوشطعمى از آن بهدست مىآید که بهجاى آب کنار سفره گذارند).