هرفلغتنامه دهخداهرف . [ هََ ] (ع مص ) فزونی و درازنفسی نمودن در مدح و ثنا بشگفت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). غلو. (یادداشت به خط مؤلف ). || ستودن بی دانست و خبر. (منتهی ال
هرفتهلغتنامه دهخداهرفته . [ هَُ رَ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مهریز شهرستان یزد، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری مهریز و 7500 گزی خاور راه یزد به انار. جلگه ای معتدل ودارای 448 تن
هرفولیونلغتنامه دهخداهرفولیون . [ هََ ] (معرب ، اِ) نوعی از نعناع باشد که آن را سیسنبر میگویند و نمام الملک همان است . بوی آن شپش را میکشد. (برهان ). نمام است . (فهرست مخزن الادویه
هرفلغتنامه دهخداهرف . [ هََ ] (ع مص ) فزونی و درازنفسی نمودن در مدح و ثنا بشگفت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). غلو. (یادداشت به خط مؤلف ). || ستودن بی دانست و خبر. (منتهی ال
حرفتلغتنامه دهخداحرفت . [ ح ِ رِ ] (ص ) سخت . شدید. مفصل : کتک حرفت خوردن یا زدن . و گاهی هِرِفْت نویسند.
هرفتهلغتنامه دهخداهرفته . [ هَُ رَ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مهریز شهرستان یزد، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری مهریز و 7500 گزی خاور راه یزد به انار. جلگه ای معتدل ودارای 448 تن
هرفولیونلغتنامه دهخداهرفولیون . [ هََ ] (معرب ، اِ) نوعی از نعناع باشد که آن را سیسنبر میگویند و نمام الملک همان است . بوی آن شپش را میکشد. (برهان ). نمام است . (فهرست مخزن الادویه