لغتنامه دهخدا
هیی ٔ. [ هََ ی ْءْ] (ع مص ) آماده گردیدن جهت کاری . || ساختن هیأت چیزی را. || نیکو و خوش پیکر گردیدن . (منتهی الارب ). || به طعام و شراب خواندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر آب خواندن شتر را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هی ٔ. || یا هَیْی َٔ مالی ؛ کلمه ٔ تع