هَارٍفرهنگ واژگان قرآنبه آرامی افتاده ( کلمه هار اصلش هائر بوده و به معني به آرامي افتاده است . و عبارت "علي شفا جرف هار فانهار به في نار" جهنم استعارهاي است که حال منافقين مورد نظر
هارفرهنگ مترادف و متضاد۱. دمان، دیوانه، غضبناک، متغیر ۲. سرمست، مغرور ۳. گزنده، پاچهگیر ۴. گردنبند، مروارید ۵. گردن ۶. گوشتفاسد ۷. سرگین، فضولات
هار و هورلغتنامه دهخداهار و هور. [ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، سخت گرسنه . در غایت گرسنگی . مشتاق طعام .
هار شدنلغتنامه دهخداهار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به بیماری هاری مبتلا گشتن . || در تداول ، مغرور و سرمست گردیدن . کجرفتار شدن بر اثر ازدیاد مال و قدرت و از این قبیل . || سخت معج
هارلغتنامه دهخداهار. (اِ) در سانسکریت هاره (مروارید، حلقه ٔ مروارید، گردن بند) از ریشه ٔ «هره » (بردن ، پوشیدن ، گرفتن ). پشتو «هار» (گردن بند، حلقه ). هار، رشته ٔ مروارید بود
هارلغتنامه دهخداهار. (اِخ ) رابرت . شیمی دان آمریکایی که در سال 1781 در فیلادلفیا متولد شد و به سال 1858 م . در همان شهر درگذشت . بیش از سی سال در دانشگاه پنسیلوانیا به تدریس ش
هارلغتنامه دهخداهار. (ع ص ) (از «هَ ور») بنای شکسته . (از اقرب الموارد). افتاده . (غیاث اللغات ). باره ٔ افتاده . (دهار).منهدم شونده . در اصل هائر است عین او را که همزه است و د