پیدا؛ آشکار؛ ظاهر؛ واضح و روشن.
〈 هویدا شدن: (مصدر لازم) ظاهر شدن؛ آشکار شدن.
آشکار، آشکارا، بدیهی، پدید، پدیدار، پیدا، جلی، ظاهر، مبرهن، محسوس، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، نمودار، واضح ≠ پنهان، پوشیده
apparent, clear, conspicuous, definite, distinct, evident, manifest, obvious, outward, overt, palpable, patent, plain, sharp, transparent