26 فرهنگ

1020 مدخل


هویدا

hoveydā

پیدا؛ آشکار؛ ظاهر؛ واضح و روشن.
⟨ هویدا شدن: (مصدر لازم) ظاهر شدن؛ آشکار شدن.

آشکار، آشکارا، بدیهی، پدید، پدیدار، پیدا، جلی، ظاهر، مبرهن، محسوس، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، نمودار، واضح ≠ پنهان، پوشیده

apparent, clear, conspicuous, definite, distinct, evident, manifest, obvious, outward, overt, palpable, patent, plain, sharp, transparent