هوچیدیکشنری فارسی به انگلیسیalarmist, demagog, demagogue, heckler, hooter, propagandist, rowdy, rumormonger
هوچیلغتنامه دهخداهوچی . [ هََ / هُو] (ص مرکب ) آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود. (یادداشت مؤلف ).- هوچی بازی ؛ سر و صدای بیهوده به راه اندا
متظاهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی هوچی، آکتور، بدذات، خبیث، حقهباز، ناتو، ارغه (ارقه)، مزنگبیا، اطواری، شارلاتان، عشوهگر، فریبکار، آدم لافزن، بازیگر، آدم لافزن، پرمدعا، ش